خوشبختی

خوشبختی من ، در من است نه در تو.

نه تنها از آن روی که شاید گذرا باشی

بلکه چون می خواهی آنی باشم که نیستم.

اگر تنها برای این عوض شوم

که خودخواهی تو را ارضا کنم، نمی توانم خوشبخت شوم.

آنگاه که سرزنشم می کنی

که چرا افکار تو را نمی اندیشم و چون تو نمی بینم،

نمی توانم احساس خرسندی کنم.

نمی کوشم تا به ذهن تو شکل بخشم

می دانم سخت می کوشی تا خودت باشی،

اما نمی توانم بگذارم که تو به من بگویی چه باشم،

زیرا بر آنم تا خودم باشم.
تو خنده هام،تو گریه هام،
عشق تو همصدای من
دو همزبون، دو مهربون،
اسم تو رو لبای من
تو رنگ مهتابی واسم
شبا که مهتاب میزنه
برام همون سپیده ای
سحر که آفتاب میزنه
اسیر دیوونگی ام حلقه بزن به پای من
میخوام به آسمون بره صدای گریه های من
به روزگار عاشقوندلی که بی تب نمیشه
شبی که گر یَم نگیره اسم شبم شب نمیشه